آیساآیسا، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 8 روز سن داره

❤❤آیسا، طلایی موهایت گندم زار من❤❤

بدون عنوان

دنیای کودکی ام سرشار از عطر دل انگیز توست.تمام خاطرات کودکی ام را خط به خط با نام تو نوشته ام و همیشه تو را می ستایم... دوستت دارم مادر............ آیسای عزیزم باز هم هزار بار خدا را  شکر که هستم و خدا این فرصت رو به من داد تا در کنار تو احساس قشنگ مادر بودن را تجربه کنم به خاطر بودنت شکر...  روز مادر رو به مامان مهناز و بی بی تبریک میگم ایشالا همیشه سایتون بالا سر آیسا باشه...   ...
8 ارديبهشت 1392

روزت مبارک مادرم

تقدیم به تمام مادران ...با عشق به مادر خودم که تمام زندگیش را وقف فرزندانش کرده... عاشقانه دوستت دارم و حالا که خودم مادر شدم میفهمم که عشق مادرانه ات را چه بی انتها نثارم میکنی روزت مبارک مامان مهناز عزیزم...       ...
8 ارديبهشت 1392

ادامه همون عکسها

تخم مرغ سفره هفت سین آیسا اینجا هم مزرعه باباجی تمام عاشقانه هایم برای توست... لالا لا لا بخواب خوابت قشنگه...گل مهتاب شبات مهتابی رنگه...یه وقت بیرون نری از شهر قصه...یه وقت پا نذاری تو شهر غصه...لالا لا لا بخواب مامان بیداره...مثل هر شب لو لو پشت دیواره...دیگه بادکنک تو نخ نداره ...نمیرسه به ابر پاره پاره... ...
7 ارديبهشت 1392

آیسا از اولین لحظه تولد تا حالا...

مامانی یه سری از عکساتو که تو وبت نذاشته بودم حالا واست میزارم. دوستت دارم عشقم دنیا منتظر تولدی دیگر است تا فرشته ای دیگر را زمینی کند... اولین لحظه تولد... آی جوجوووووووووووووووووووووووووووووووووووووو.... آیسا جونی این عکسها رو من تو بیمارستان بودم گویا شما هم خیلی بی قراری میکردی ... میخواستم خودم شما رو واسه مراسم شیرخواره ها تو ماه محرم ببرم که قسمت نبود و من تو بیمارستان بودم تلویزیون  که روشن میشد من همش گریه میکردم واسه همین هم اتاقیهام تی وی رو خاموش میکردن خدا واسه هیچ کس اینطوری نخواد چه لحظه های تلخی بود هنوز هم مزه بد اون روزها رو احساس میکنم ایشالا امسال اگه عمری باشه خودم م...
7 ارديبهشت 1392

غذا خوردن ماهک من

سلام عشق کوچولوی مامان.به سلامتی واکسنتم زدیم شب اول یک کمی اذیت شدی ولی خدا رو شکر که تموم شد یک کمی هم سرماخوردگی داشتی که اونم اکمروز خدا روشکر بهتر شده...مبارکت باشه عزیزم الهی دورت بگردم امروز 3 روزه که به شما فرنی با آرد برنجی که خودم درست کردم بهت میدم.قربون اون خوردنت برم 3 تا 4 قاشق با قاشق خودت اونم سر خالی میخوری بعد دهنتو میبندی و لباتو مثل پیر زن میچسبونی به هم که دیگه نمی خوام.خدا رو شکر بدت نمیاد.از خاله الهه هم ممنونم که تو درست کردن فرنی و اینکه کی و چطوری بهت غذا بدم خیلی کمکم میکنه آیسای مامان تازه گیها یه صدایی از خودت در میاری وقتی یه چیزی تو دستته و می افته یا میخوای که با باجی به شما توجه کنه یا یه چیزی ازت میگی...
7 ارديبهشت 1392

آیسای قشنگم در پایان6ماهگی(7ماهگی مبارکککککککککککککککککککککک)

سلام گل مامان.امروز شما وارد ماه 7 شدی قربون نفس کشیدنت برم بد اخلاق من که امروز کلا غر غر میکردی الانم باباجی داره می خوابونتت.ساعت1شبه داره بارون میاد...آیسا یه دوست داشتم دوران دبیرستان همیشه وقتی بارون می اومد با تسبیحش ذکر میگفت .میگفت هر وقت بارون میاد دعاها به اجابت میرسن عجب بارانی بر دنیا باریده امشب من هم برایت بهترینها را از خدا میخواهم.میخواهم همیشه شاد باشی عشق کوچولوی من...                                           &nb...
3 ارديبهشت 1392

این چند روزها

سلام عشق مامی الهی قربونت برم که اینقدر ماه شدی خانمم.این چند روزا اتفاقات خیلی خیلی خوبی افتاد اول اینکه شما غذا میخوری هزار ماشالا نفسم البته حریره بادوم از 1دونه بادوم شروع کردیم تا10دونه و امروز که روز11 شده 10 تا دونه رو نصف کردم5تا صبح 5دونه شب.قربونت برم که خیلی استقبال میکنی و بعد از این که تموم میشه جیغ میزنی یعنی میخوام و منم قاشقت رو میدم یهت و سر قاشق ژله ایه و شما میزاریش تو دهن کوچولوت و میکشیش به لثه هات سر قاشق با گرمای دهنت نازت عوض میشه و شما با تعجب نگاه میکنی که ااااااااااااااااااااااااااچرا این رنگی شد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ قربون دختر باهوشم نفس مامی چند شب پیشا رفتیم خونه خاله کیمیا ودندونی دانیال رو داد به شما و...
1 ارديبهشت 1392
1